مهدی جون به طور موقت عینکی می شود!
تازگیا مثل مامان جونم عینکی شدم. بین خودمونه اصلا خوشم نمیاد چیز سنگین روی بینی کوچولوم باشه! حالا مامانیمو درک میکنم.اما جاره ای نیست باید تحمل کرد.مردو برا کارای سخت ساختن دیگه از شما چه پنهون تا چشم مامانو بابا رو دور میبینم عینکو مثل توپ کوچولوم شوت میکنم به هوا!!! تا حالا که 2ماه میگذره 2بار تلفات دادم.عینک جدیدمو بیشتر دوس دارمو میذارم 10 دقیقه ای رو بینیم جا خوش کنه. قاب مشکی به صورتم بیشتر میاد . قبول ندارید تو پستای بعدی عکسمو ببینید... ...
نویسنده :
مامان مریم
10:10
دومین عید آقا مهدی
دومین عید آقا مهدی مهدی و بابایی و مامان جون و آقا دایی بعد از خوردن همه آجیلای عید بالاخره آقا مهدی به آرزوی بزرگ حودش رسید و پشت فرمون عمو جونش نشست و تا دلش خواست فرمان و چرخوند و ماشین روند ...
نویسنده :
مامان مریم
10:44